نمایی از یک شیء که جداگانه فیلم برداری شده و سپس در مرحله تدوین به صحنه مورد نظر اضافه می شود. این شیء می تواند بخشی از صحنه باشد یا نباشد. نمونه ای از شیء موجود در صحنه، ساعتی است که به دیوار صحنه آویزان شده و زمانی را نشان می دهد. نمونه ای از شیء که در صحنه نیست، برجی است که بر فراز آن ساعتی نصب شده و زمان را نشان می دهد.
نمایی از یک شیء که جداگانه فیلم برداری شده و سپس در مرحله تدوین به صحنه مورد نظر اضافه می شود. این شیء می تواند بخشی از صحنه باشد یا نباشد. نمونه ای از شیء موجود در صحنه، ساعتی است که به دیوار صحنه آویزان شده و زمانی را نشان می دهد. نمونه ای از شیء که در صحنه نیست، برجی است که بر فراز آن ساعتی نصب شده و زمان را نشان می دهد.
آنچه روح را بیازارد و به آن گزند برساند، گزندرساننده به جان، برای مثال بیا ساقی آن شربت جان فزای / به من ده که دارم غمی جان گزای (نظامی۵ - ۷۸۵)، آسیب رساننده
آنچه روح را بیازارد و به آن گزند برساند، گزندرساننده به جان، برای مِثال بیا ساقی آن شربت جان فزای / به من ده که دارم غمی جان گزای (نظامی۵ - ۷۸۵)، آسیب رساننده
آنچه باعث نشاط شود، آنچه به انسان روح و روان و نشاط بدهد آب زندگی، آب چشمه ای در ظلمات که هرکس از آب آن بیاشامد عمر جاویدان پیدا می کند و هرگز نمی میرد و خضر پیغمبر از آن آب نوشیده است، جان افزا، چشمۀ خضر، شربت خضر، عین الحیات، ماالحیاة، آب خضر، چشمۀ حیات، شربت حیوان، چشمۀ حیوان، آب حیات، چشمۀ الیاس، چشمۀ نوش، آب بقا، نوشاب، آب حیوان، چشمۀ زندگیبرای مثال جهان دار یزدان گوای من است / که دیدار تو جان فزای من است (فردوسی۲ - ۲/۷۵۸)
آنچه باعث نشاط شود، آنچه به انسان روح و روان و نشاط بدهد آبِ زِندِگی، آب چشمه ای در ظلمات که هرکس از آب آن بیاشامد عمر جاویدان پیدا می کند و هرگز نمی میرد و خضر پیغمبر از آن آب نوشیده است، جان اَفزا، چِشمِۀ خِضر، شَربَتِ خِضر، عِینُ الحَیات، ماالحَیاة، آبِ خِضر، چِشمِۀ حَیات، شَربَتِ حَیَوان، چِشمِۀ حِیوان، آبِ حَیات، چِشمِۀ اِلیاس، چِشمِۀ نوش، آبِ بَقا، نوشاب، آبِ حِیوان، چِشمِۀ زِندِگیبرای مِثال جهان دار یزدان گوای من است / که دیدار تو جان فزای من است (فردوسی۲ - ۲/۷۵۸)
که بدن را نشان دهد: جامۀ بدن نما، جامه ای که بدن از پشت آن نشان داده می شود. - آیینۀ بدن نما، آیینه ای که تمام بدن را نشان می دهد. (ازیادداشتهای مؤلف) ، (اصطلاح بانک محاسبۀ برداشتها و بدهکاریهای مشتری که در ستون بدهکار یادداشت کنند. مقابل بستانکار. (فرهنگ فارسی معین)
که بدن را نشان دهد: جامۀ بدن نما، جامه ای که بدن از پشت آن نشان داده می شود. - آیینۀ بدن نما، آیینه ای که تمام بدن را نشان می دهد. (ازیادداشتهای مؤلف) ، (اصطلاح بانک محاسبۀ برداشتها و بدهکاریهای مشتری که در ستون بدهکار یادداشت کنند. مقابل بستانکار. (فرهنگ فارسی معین)
نجیب الدین ابوابراهیم محمد بن جعفر بن محمد بن نمای حلی ربعی. فقیه شیعی. او شاگرد ابن ادریس و استاد محقق صاحب شرایع است. وفات او به 645 هجری قمری بوده است نجم الدین جعفر بن محمد فرزند نجیب الدین ابوابراهیم محمد. فقیه و محدث. او راست: کتاب مثیرالاحزان و کتابی در اخبار مختار بن ابی عبیدۀ ثقفی نجم الدین جعفر بن شمس الدین محمد بن جعفر فرزندزادۀنجم الدین جعفر بن محمد. او راست: کتاب منهج الشیعه نظام الدین احمدفرزند نجیب الدین ابوابراهیم محمد. از فقهای شیعه جلال الدین حسن فرزند نظام الدین احمد. فقیه شیعی
نجیب الدین ابوابراهیم محمد بن جعفر بن محمد بن نمای حلی ربعی. فقیه شیعی. او شاگرد ابن ادریس و استاد محقق صاحب شرایع است. وفات او به 645 هجری قمری بوده است نجم الدین جعفر بن محمد فرزند نجیب الدین ابوابراهیم محمد. فقیه و محدث. او راست: کتاب مثیرالاحزان و کتابی در اخبار مختار بن ابی عبیدۀ ثقفی نجم الدین جعفر بن شمس الدین محمد بن جعفر فرزندزادۀنجم الدین جعفر بن محمد. او راست: کتاب منهج الشیعه نظام الدین احمدفرزند نجیب الدین ابوابراهیم محمد. از فقهای شیعه جلال الدین حسن فرزند نظام الدین احمد. فقیه شیعی